Sunday, September 11, 2011

Eraghi_Ghazal_2_3

هر سحر صد ناله و زاری کنم پیش صبا
تا زم پیغامی آرد بر سر کوی شما

باد می پیمایم و بر باد عمری می دهم
ورنه بر خاک در تو ره کجا یابد صبا؟

چون ندارم همدمی با باد می گویم سخن
چون نیابم مرهمی از باد می جویم شفا

آتش دل چون نمی گردد به آب دیده کم
می دمم بادی بر آتش تا بتر سوزد مرا

تا مگر خاکستری گردم به بادی بر شوم
ورهم زاین تنگنای محنت آباد بلا

مردن و خاکی شدن بهتر که با تو زیستن
سوختن خوشتر بسی که از روی تو گردم جدا

خود ندارد بی رخ تو زندگانی قیمتی
زندگانی بی رخ تو مرگ باشد با عنا



<br /> <br />

No comments:

Post a Comment